۱۴ نتیجه برای ذوالفقاری
میترا ذوالفقاری، مریم حضرتی،
دوره ۷، شماره ۱ - ( ۲-۱۳۸۰ )
چکیده
این پژوهش به منظور تعیین تأثیر روش انرژی درمانی بر اضطراب و دیس ریتمیهای قلبی بیماران تحت کاتتریسم قلبی انجام شد . ۶۸ بیمار مبتلا به بیماری عروق کرونر به روش نمونه گیری مبتنی بر هدف و با توجه به ویژگیهای واحدهای مورد پژوهش انتخاب شده و به صورت تصادفی به ۳ گروه تجربی (۲۶ نفر) ، پلاسبو (۲۱ نفر) و شاهد (۲۱ نفر) تقسیم شدند . یکساعت قبل از کاتتریسم برای گروه تجربی ، روش انرژی درمانی به مدت ۱۰ - ۱۵ دقیقه انجام می شد . در گروه پلاسبو ، درست به همان مدت روش انرژی درمانی کاذب یا تقلیدی انجام می شد (یعنی انجام کار درست مانند انرژی درمانی بود با این تفاوت که در این روش ، درمان بدون هدف یا نیت کمک به بیمار و بدون انتقال انرژی و به صورت تقلیدی انجام می گرفت) و گروه شاهد هیچگونه درمانی را دریافت نمی کرد . به منظور گردآوری داده ها از پرسشنامه و چک لیست مشاهده ای استفاده شد . اضطراب بیمار با استفاده از تست اضطراب اسپیل برگر یکساعت قبل و حین کاتتریسم اندازه گیری می شد . به وسیله چک لیست مشاهده ای ثبت دیس ریتمی قلبی ، دیس ریتمی حین کاتتریسم توسط پژوهشگر و پزشک معالج ثبت می گردید . تجزیه و تحلیل اطلاعات توسط نرم افزار کامپیوتری SPSS انجام گردیده و نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که انرژی درمانی بر اضطراب موقعیتی واحدهای مورد پژوهش در گروه تجربی تأثیر چشمگیری داشته و اضطرابشان را کاهش داده است (۰۰۰≥ P ) اما بر اضطراب شخصیتی افراد تأثیر ملموس نداشته است .از طرفی انرژی درمانی توانسته موجب کاهش بروز دیس ریتمی های قلبی نظیر سینوس تاکی کاردی (۰۰۰۰۵/۰ ≥ P)، تاکی کاردی بطنی (۰۰۵/۰ ≥p ) ، انقباض زودرس دهلیزی
(۰/۰۰۱ ≥ p) و انقباض زودرس بطنی (۰۱/۰ ≥ P) گردد .نتایج پژوهش نشان داد انرژی درمانی روشی است که می تواند اضطراب بیمار را در اتاق کاتتریسم کاهش دهد و از عوارض آن (دیس ریتمی قلبی ) بکاهد بنابراین فرضیه های پژوهش مورد تأیید قرار می گیرد.
زهرا راهنورد، میترا ذوالفقاری، انوشیروان کاظمنژاد، خدیجه حاتمیپور،
دوره ۱۲، شماره ۱ - ( ۲-۱۳۸۵ )
چکیده
زمینه و هدف:بررسی کیفیت زندگی به عنوان یکی از اهداف عمده درمان در بیماران مبتلا به نارسایی احتقانی قلب ضروری است. این مطالعه با هدف تعیین کیفیت زندگی این گروه از بیماران انجام شده است.
روش بررسی: مطالعه حاضر پیمایشی است که در آن ۱۸۴ نفر از بیماران مبتلا به نارسایی احتقانی قلب مراجعه کننده به درمانگاههای دانشگاه علوم پزشکی تهران به صورت نمونهگیری مبتنی بر هدف انتخاب شدند. دادهها با استفاده از پرسشنامه SF۳۶ جمعآوری و با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی (مجذور کای و اسپیرمن) و توسط نرمافزار SPSS تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: بیشترین درصد واحدهای مورد مطالعه در ابعاد جسمی (۶/۴۴%)، روانی (۳/۴۷%)، اقتصادی- اجتماعی (۵/۴۹%) کیفیت زندگی نامطلوب داشته و ۴/۴۲% بیماران در بُعد سلامت عمومی (رضایت بیمار از وضعیت جسمی، وضعیت روانی و زندگی خود) از کیفیت زندگی نسبتاً مطلوب برخوردار بودند. کیفیت کلی زندگی (میانگین ابعاد فوق) نیز در ۷/۴۶% بیماران نامطلوب بوده است. بین نوع شغل، میزان تحصیلات، مراقبت در منزل، شدت بیماری، طول مدت ابتلا به بیماری، دفعات مراجعه به پزشک و بستری شدن، مدت زمان ابتلا به فشارخون، وجود ادم، چربی خون، علایم و عوارض بیماری، شدت خستگی در حال حاضر و در یک ماه اخیر ارتباط معنادار آماری ۰۰۰/۰=p نشان داد و داروهای مصرفی متنوع و زیاد با کیفیت زندگی ارتباط آماری معناداری (۰۳۹/۰=p) نشان داده شد.
نتیجهگیری: در این بررسی کیفیت زندگی بیماران مبتلا به نارسایی قلب پایین بود.
زهرا راهنورد، میترا ذوالفقاری، انوشیروان کاظمنژاد، لیلا زارعی،
دوره ۱۲، شماره ۲ - ( ۳-۱۳۸۵ )
چکیده
زمینه و هدف:سبک زندگی در سنین نوجوانی نقش اصلی در پیشگیری از پوکی استخوان در سنین سالمندی را دارد. این مطالعه سبک زندگی نوجوانان دختر را در ارتباط با پیشگیری از پوکی استخوان مورد بررسی قرار داده است.
روش بررسی: در مطالعه حاضر توصیفی - تحلیلی، تعداد ۷۶۰ نفر از دختران نوجوان دبیرستانی و پیشدانشگاهی دولتی منطقه ۱۷ شهرداری تهران به روش نمونهگیری طبقهای خوشهای تصادفی انتخاب شدند. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامهای مشتمل بر دو بخش بود. بخش اول مربوط به مشخصات فردی و بخش دوم مربوط به ابعاد مختلف سبک زندگی مرتبط با پیشگیری از پوکی استخوان شامل تغذیه، فعالیت بدنی و ورزش، عادات (استعمال سیگار، استفاده از رژیم غذایی لاغری و داروی لاغری) بود. با استفاده از روشهای آماری توصیفی (جداول فراونی مطلق و نسبی) و استنباطی (آزمون مجذور کای) و نرمافزار SPSS اطلاعات مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. سبک زندگی در سه سطح نامطلوب، نسبتاً مطلوب و مطلوب طبقهبندی گردید.
یافتهها: در زمینه تغذیه و در زمینه فعالیت بدنی و ورزش، اکثریت واحدهای مورد بررسی (به ترتیب ۸/۵۱% و ۷/۵۷%) سبک زندگی نامطلوب داشتند. بر اساس یافتهها سبک زندگی نیمی از واحدهای مورد بررسی (۵۰%)، نامطلوب بود. در زمینه عادات (عدم استعمال سیگار، استفاده از رژیم غذایی لاغری و داروی لاغری)، اکثریت واحدهای مورد مطالعه (۹/۷۴%)، سبک زندگی مطلوب داشتند. همچنین بین متغیرهای پایه تحصیلی (۰۰۴/۰p=)، وضعیت اقتصادی خانواده (۰۴۳/۰p=)، رتبه تولد در خانواده (۰۰۱/۰p=)، میزان تحصیلات مادر (۰۰۵/۰p=) و سبک زندگی ارتباط معناداری وجود داشت.
نتیجهگیری: با توجه به این که سبک زندگی نیمی از نوجوانان دختر در ارتباط با پیشگیری از پوکیاستخوان مناسب نبود، این مسأله قابل توجه و تأمل است و نیازمند انجام بررسیهای بیشتر و برنامهریزی مسؤولان امر در سطح کلان جهت برطرف شدن مشکلات ذکر شده در سبک زندگی در جامعه میباشد.
نسرین رسول زاده، جیران زبردست، میترا ذوالفقاری، عباس مهران ،
دوره ۱۳، شماره ۲ - ( ۲-۱۳۸۶ )
چکیده
زمینه و هدف:دیسمنوره در زمره شکایات شایع زنان است که بر زندگی روزانه آنان اثر میگذارد. درمانهای مختلفی برای دیسمنوره مطرح شده که از آن میان میتوان به آرامسازی اشاره نمود. هدف از این مطالعه تعیین تأثیر روش آرامسازی پیشرونده عضلانی بر دیسمنوره اولیه دانشجویان دختر دانشکده پرستاری - مامایی دانشگاه علوم پزشکی تهران بوده است.
روش بررسی: این مطالعه به روش نیمه تجربی صورت گرفته و نمونه مورد مطالعه شامل ۸۰ نفر دانشجوی دختر سال اول دانشکده پرستاری و مامایی مبتلا به دیسمنوره درجه ۲ و ۳ بوده است. واحدهای مورد پژوهش به صورت تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. در گروه تجربه پس از آموزش روش آرامسازی، واحدهای پژوهش روزانه ۲ بار، هر بار به مدت ۲۰ دقیقه در طی ۳ ماه متوالی آرامسازی پیشرونده عضلانی را انجام میدادند و پرسشنامهای را در سه روز اول هر دوره قاعدگی تکمیل مینمودند. گروه کنترل پرسشنامه را در سه روز اول دوره قاعدگی (۲ بار در روز) تکمیل مینمودند. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از آزمونهای آماری توصیفی و استنباطی، ۲، فیشر و t مستقل و نرمافزار SPSS انجام گرفت.
یافتهها: در دوره اول (۱۴۹/۰=p) و دوم قاعدگی (۳۹۰/۰=p) اختلاف معناداری بین دو گروه کنترل و تجربه مشاهده نشد. لیکن در دوره سوم (۰۲۳/۰=p) اختلاف معناداری را بین دو گروه وجود داشت.
نتیجهگیری: بر اساس یافتههای این مطالعه، روش آرامسازی پیشرونده عضلانی موجب کاهش درد دیسمنوره میشود. بنابراین روش یاد شده را میتوان به عنوان یک درمان مؤثر برای کاهش درد دیسمنوره مورد استفاده قرار داد.
میترا ذوالفقاری، علیرضا نیکبخت نصرآبادی، علی کریمی رزوه، حمید حقانی،
دوره ۱۴، شماره ۱ - ( ۹-۱۳۸۷ )
چکیده
زمینه و هدف: امروزه در بخشهای ویژه برای برخی از بیماران به دلایل فیزیولوژیکی و بالینی متعددی از تهویه مکانیکی استفاده میشود؛ از آن جا که این بیماران دارای لوله داخل تراشه میباشند، به منظور افزایش اکسیژنرسانی به آنان، تمیز و بازنگهداشتن مجاری هوایی ساکشن لوله داخل تراشه الزامی میباشد. هدف از این مطالعه مقایسه تأثیر ساکشن لوله تراشه به دو روش سیستم باز و سیستم بسته بر علایم حیاتی بیماران بوده است. روش بررسی: در این مطالعه نیمه تجربی، از میان بیماران بستری در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان شریعتی ۴۰ بیمار که ویژگیهای ورود به مطالعه را داشتند، با روش نمونهگیری آسان انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفتند. برای جمع آوری دادهها از برگه ثبت اطلاعات استفاده شد که شامل مشخصات فردی بیماران، فشارخون سیستول و دیاستول، متوسط فشارخون شریانی، تعداد ضربان قلب، تعداد تنفس و درصد اشباع اکسیژن خون شریانی بود. ساکشن لوله داخل تراشه بیماران به صورت تصادفی و فاصله زمانی حداقل۹۰ دقیقه ، یک بار به روش سیستم بسته و یک بار به روش سیستم باز انجام یافت. قبل و بعد از ساکشن، کلیه بیماران به وسیله آمبوبگ و به مدت ۲ دقیقه با اکسیژن ۱۰۰ درصد هیپراکسیژنه شدند. علایم حیاتی آنان قبل، ۲ و ۵ دقیقه بعد از ساکشن لوله تراشه به دو روش سیستم باز و بسته با کمک مانیتور زیمنس xi ۶۸۰۲ کنترل و ثبت شد. دادهها با نرمافزار SPSS و آزمون دادههای تکراری با دو عامل تکرارپذیر مورد مقایسه و تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: نتایج نشان داد که فشارخون سیستول، دیاستول و تعداد ضربان قلب بیماران در زمانهای ۲ و ۵ دقیقه بعد از ساکشن به روش سیستم باز افزایش بیشتری نسبت به ساکشن به روش سیستم بسته داشته است (۰۰۱/۰p<). همچنین درصد اشباع اکسیژن خون شریانی در زمانهای ۲ و ۵ دقیقه بعد از ساکشن به روش سیستم باز کاهش بیشتری نسبت به سیستم بسته داشته است (۰۰۱/۰p<). در این تحقیق در تعداد تنفس بیماران در زمانهای ۲ و ۵ دقیقه بعد از ساکشن به روش سیستم باز نسبت به سیستم بسته تفاوت معناداری مشاهده نشد (۰۵/۰p>).
نتیجهگیری: بر اساس یافتههای تحقیق حاضر میتوان نتیجه گرفت که ساکشن به روش سیستم بسته نسبت به روش باز اختلال کمتری در علایم حیاتی ایجاد میکند. لذا به منظور دستیابی به ثبات و عدم اختلال در علایم حیاتی میتوان ساکشن به روش بسته را به بخشهای مراقبت ویژه پیشنهاد نمود.
میترا ذوالفقاری، محمدرضا سرمدی، رضا نگارنده، بهمن زندی، فضلالله احمدی،
دوره ۱۵، شماره ۱ - ( ۵-۱۳۸۸ )
چکیده
زمینه و هدف: نظام یادگیری الکترونیکی ترکیبی، به عنوان یک نظام آموزشی مرکب از آموزش چهره به چهره و یادگیری الکترونیکی، در آموزش دروس پرستاری در سایر کشورها حرکت رو به رشدی داشته است. این روش در ایران چندان شناخته شده نیست و پذیرش آن توسط دستاندرکاران آموزش نیازمند زمینهسازی مناسب میباشد. بر این اساس مطالعه حاضر با هدف شناخت نگرش اعضای هیأت علمی دانشکده پرستاری و مامایی دانشگاه علوم پزشکی تهران نسبت به تدریس به روش نظام یادگیری الکترونیکی ترکیبی انجام گرفته است. روش بررسی: در این مطالعه مقطعی توصیفی، کلیه اعضای هیأت علمی دانشکده پرستاری و مامایی دانشگاه علوم پزشکی تهران (به تعداد ۶۰ نفر)، به طریق تمام شماری مورد مطالعه قرار گرفتند. ابزار جمعآوری دادهها پرسشنامه محقق ساخته بود. دادهها پس از جمعآوری با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی در نرمافزار آماری SPSS v,۱۱.۵ تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: میزان پاسخدهی به پرسشنامه ۳۳/۹۳% (۵۶نفر) بود. ۷/۸۵% پاسخدهندگان زن بودند. میانگین سنی ۸۸/۴۴ با انحراف معیار ۶/۵ و میانگین سنوات تدریس ۷۵/۱۶سال با حداقل ۵ و حداکثر ۳۰ سال بود. در خصوص نگرش اعضای هیأت علمی به تدریس از طریق نظام یادگیری الکترونیکی ترکیبی، یافتهها نشان داد که ۶۶% نمونهها نگرش مثبت و ۳۴% نگرش کاملاً مثبت داشته و هیچکدام نگرش منفی نداشتهاند. همچنین ۱/۴۱% تمایل زیاد خود را جهت آماده نمودن دروس به شیوه الکترونیکی بیان نمودند و ۵/۸۷% مایل بودند که در کارگاههای آموزشی تدوین محتوای الکترونیکی شرکت نمایند. تحلیل آماری تفاوت معناداری از نظر سن، جنسیت و سابقه تدریس با نحوه نگرش نسبت به تدریس الکترونیکی نشان نداد. صرفاً رابطه آماری معناداری بین آمادگی شرکت در کارگاه با نگرش نسبت به تدریس به شیوه الکترونیکی ترکیبی نشان داده شد (۰۱۲/۰=p) و نگرش مثبتتر با آمادگی بیشتر همراه بود.
نتیجهگیری: با توجه به نگرش مثبت اعضای هیأت علمی به تدریس از طریق نظام یادگیری الکترونیکی ترکیبی، از این لحاظ زمینه جهت طراحی و حرکت به سمت اجرای نظام یادگیری الکترونیکی ترکیبی در آموزشهای رسمی دانشکده پرستاری و مامایی آماده است، لذا پیشنهاد میگردد اقدامات لازم در این مورد صورت گیرد.
زهرا راهنورد، معصومه محمدی، فاطمه رجبی، میترا ذوالفقاری،
دوره ۱۷، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۰ )
چکیده
زمینه و هدف: استعمال سیگار یک مشکل خطرساز و شایع در میان نوجوانان است. با توجه به این که حدود یک سوم از جمعیت کشور را جوانان و نوجوانان ۲۹-۱۵ ساله تشکیل میدهند، تلاش جهت حفظ سلامت آنان، به ویژه دختران نوجوان به جهت نقش تربیتی سازندهای که دارند، به منزله حفظ هر چه بیشتر سلامت جامعه میباشد. در آموزش بهداشت استفاده از مدلها به منظور کمک عملی به طراحی برنامههای تأثیرگذار آموزشی صورت میگیرد. هدف این مطالعه تعیین میزان تأثیر آموزش مبتنی بر مدل اعتقاد بهداشتی بر رفتارهای پیشگیری از مصرف سیگار در نوجوانان دختر بوده است.
روش بررسی: این مطالعه مداخلهای از نوع نیمه تجربی است که در کانونهای فرهنگی تربیتی منطقه ۱۷ شهرداری تهران در مورد ۱۷۶ نفر از نوجوانان دختر (۸۸ نفر در هر یک از دو گروه آزمون و شاهد) در سال ۱۳۸۸ انجام یافته است. مداخله این پژوهش، آموزش مبتنی بر مدل اعتقاد بهداشتی به روش سخنرانی همراه با پرسش و پاسخ، طی سه جلسه آموزشی (هر جلسه ۴۵ دقیقه) و ارایه محتوای آموزش به صورت کتابچه صورت گرفت. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه بود که در دو مرحله قبل و بعد از آموزش با فاصله زمانی ۸ هفته تکمیل گردید. جهت تجزیه و تحلیل دادهها از آمار توصیفی و تحلیلی در نرم افزار SPSS v,۱۶ استفاده شد (۰۵/۰a<).
یافتهها: قبل از آموزش دو گروه از نظر متغیرهای جمعیتشناختی و همچنین از نظر متغیرهای مربوط به اجزای مدل همگن بودند. مقایسه دو گروه نشان داد که میانگین اجزای مدل اعتقاد بهداشتی مشتمل بر حساسیت، شدت، منافع و موانع درک شده، راهنمای عمل و رفتارهای پیشگیری بعد از آموزش در گروه آزمون نسبت به گروه شاهد افزایش معناداری داشته است (۰۰۱/۰>p).
نتیجهگیری: آموزش بهداشت مبتنی بر مدل اعتقاد بهداشتی در انجام رفتارهای پیشگیری از مصرف سیگار در نوجوانان مؤثر بوده است.
میترا ذوالفقاری، محمد اربابی، شادان پدرام رازی، خدیجه بیات، علی باوی،
دوره ۱۸، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۱ )
چکیده
زمینه و هدف: دلیریوم، مشکل شایعی در بیماران جراحی قلب باز است که در بخش ویژه بستری میشوند. هدف از پژوهش حاضر تعیین میزان اثربخشی مداخله چند عاملی بر پیشگیری از بروز دلیریوم و طول مدت بستری در بیماران جراحی قلب باز است.
روش بررسی: این پژوهش کارآزمایی بالینی از نوع نیمه تجربی است. برای هر گروه ۹۰ نفر از بیماران جراحی قلب باز به صورت نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. مداخله این پژوهش شامل آموزش کارکنان، ایجاد تغییرات محیطی و نصب راهنمای گام به گام برخورد با دلیریوم در بخش بود. پرسشنامه مربوط به اطلاعات بیمار روز قبل از عمل جراحی تکمیل شد. بیماران در هر دو گروه از روز دوم عمل تا روز ترخیص، به وسیله مقیاس RASS=Richmond Agitation Sedation Scale جهت تعیین سطح هوشیاری و مقیاس CAM-ICU=Confusion Assessment Method-ICU از نظر بروز دلیریوم دو بار در روز بررسی شدند و طول مدت بستری بیماران ثبت گردید. به منظور تجزیه و تحلیل دادهها از آمار توصیفی و تحلیلی در نرمافزار SPSS v,۱۸ استفاده شد.
یافتهها: میزان بروز دلیریوم در گروه مداخله ۱/۱۱% و در گروه شاهد ۶/۳۵% بود. طول مدت بستری بیماران در گروه شاهد ۲۳/۶ و در گروه آزمون ۳۰/۶ روز بود. اما میانگین روزهای بستری در بیماران مبتلا به دلیریوم ۵/۷ و بیماران غیر مبتلا به دلیریوم، ۸/۵ روز بود.
نتیجهگیری: مداخله چند عاملی میتواند منجر به کاهش بروز دلیریوم در بیماران بستری در بخش جراحی قلب باز شود. لذا پیشنهاد میشود که مداخله آموزشی جهت افزایش آگاهی کارکنان بخشهای ویژه و تغییرات محیطی جهت پیشگیری از بروز دلیریوم در بخشهای ویژه انجام شود
احمدعلی اسدی نوقابی، محمد قلیزاده گردرودباری، میترا ذوالفقاری، عباس مهران،
دوره ۱۸، شماره ۳ - ( ۵-۱۳۹۱ )
چکیده
زمینه و هدف: درد پدیدهای شایع در بیماران با کاهش سطح هوشیاری است و از طرفی بررسی درد در این بیماران به علت ناتوانی در بیان آن کاری مشکل است. لذا از شاخصهای رفتاری قابل مشاهده برای بررسی درد در این بیماران استفاده میشود. هدف این مطالعه تعیین میزان تأثیر بهکارگیری ابزار مشاهدهای بررسی درد در بیماران با کاهش سطح هوشیاری بر عملکرد پرستاران در ثبت درد و بررسی مجدد درد پس از اقدامات تسکینی میباشد.
روش بررسی: در این مطالعه نیمه تجربی با طراحی قبل و بعد، ۱۰۶ پرستار شاغل در بخشهای مراقبتهای ویژه عمومی بیمارستانهای منتخب وابسته به دانشگاه علوم پزشکی تهران در سال ۱۳۹۰ به روش نمونهگیری آسان انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفتند. ابتدا عملکرد پرستاران در زمینه ثبت وجود درد در پرونده، ثبت اقدامات تسکینی و میزان بررسی مجدد درد بیماران با کاهش سطح هوشیاری سه بار با استفاده از چک لیست پژوهشگر ساخته به دنبال رویه ساکشن و تغییر حالت، مورد بررسی قرار گرفت. سپس نحوه بهکارگیری ابزار مشاهدهای درد به صورت انفرادی در یک جلسه یک ساعته به پرستاران آموزش داده شد. یک هفته پس از مداخله، عملکرد پرستاران آموزش دیده مجدداً در همان زمینهها ارزیابی شد. در نهایت اطلاعات جمعآوری شده با استفاده از آزمون ویلکاکسون در نرمافزار SPSS v,۱۶ مورد مقایسه قرار گرفت.
یافتهها: یافتهها نشان داد که بهکارگیری ابزار مشاهدهای بررسی درد منجر به بهبود عملکرد پرستاران در زمینههای ثبت وجود درد در بیمار (۲۰۹/۰=p) و ثبت اقدامات تسکینی انجام شده مربوط به درد (۱۱۷/۰=p) در پرونده نشد. اما عملکرد پرستاران در مورد ارزیابی مجدد درد بیماران پس از انجام اقدامات تسکینی قبل و بعد از مداخله اختلاف آماری معناداری (۰۰۱/۰p<) نشان داد. به این معنی که عملکرد پرستاران بعد از مداخله در این زمینه بهتر شد.
نتیجهگیری: ابزار مشاهدهای بررسی درد میتواند حساسیت پرستاران را نسبت به وجود درد در بیماران غیر هوشیار افزایش دهد و پرستار را وادار به بررسی مجدد درد پس از انجام اقدامات تسکینی کند. اما این ابزار رغبتی را در پرستاران جهت مستندسازی فرایند تسکین درد به وجود نیاورد. پیشنهاد میشود که در مطالعات بعدی، تأثیر این ابزار روی جنبههای دیگر مدیریت درد همچون تشخیص درد و انجام اقدامات دارویی و غیردارویی مورد مطالعه قرار گیرد.
شادان پدرام رازی، نجمه پیروزمند، میترا ذوالفقاری، انوشیروان کاظمنژاد، شهرام فیروزبخش،
دوره ۱۸، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۹۱ )
چکیده
زمینه و هدف: آسم یکی از شایعترین بیماریهای مزمن در جهان است. ۵/۶ میلیون نفر در ایران مبتلا به آسم میباشند. کنترل مطلوب آسم به آموزش وابسته است. در برنامه آموزشی استاندارد، خودکنترلی نقش بسیار مهمی دارد. این مطالعه با هدف تعیین میزان تأثیر آموزش استفاده از پیکفلومتر و پیگیری با پیامک، بر خودکنترلی بیماری آسم انجام یافته است.
روش بررسی: این تحقیق یک مطالعه نیمه تجربی از نوع کارآزمایی بالینی تصادفیسازی شده است. جامعه مورد مطالعه بیماران مبتلا به آسم مراجعهکننده به درمانگاه ریه بیمارستانهای امام خمینی و شریعتی از خرداد تا مهر ۱۳۸۹ بود. حجم نمونه ۹۸ نفر و نمونهگیری به روش آسان (در دسترس) صورت گرفت و نمونهها به طور تصادفی و با روش بلوکبندی دوتایی به دو گروه آزمون (۴۷=n) و شاهد (۵۱=n) تقسیم شدند. در گروه آزمون دو جلسه آموزشی با محتوای بیماری آسم و پیکفلومتر برگزار گردید و بیماران عدد پیکفلوی خود را از طریق پیامک، به مدت ۱۲ هفته به پژوهشگر ارسال نمودند. همچنین هر هفته به صورت تلفنی، بازخوردی از جانب پژوهشگر مبنی بر میزان کنترل بیماری به بیماران ارایه گردید. به گروه شاهد، آموزشی ارایه نشد. ابزار گردآوری اطلاعات، تست کنترل آسم بود که قبل و بعد از مطالعه (۳ ماه)، تکمیل و دو گروه با هم مقایسه شدند. برای تجزیه و تحلیل دادهها از آزمونهای آماری کایدو، منویتنی، تیتست و Kolmogorov-Smirnov استفاده گردید.
یافتهها: نتایج آزمون تیمستقل نشان داد که بعد از مداخله اختلاف آماری معناداری بین دو گروه تجربه و شاهد از نظر کنترل بیماری آسم وجود دارد (۰۰۲/۰=p) که نشاندهنده تأثیرگذار بودن مداخله میباشد.
نتیجهگیری: آموزش استفاده از پیکفلومتر و پیگیری با پیامک، باعث ارتقای خودکنترلی بیماری آسم میشود. با توجه به نقش مهم پرستاران در امر آموزش به بیمار، از یافتههای این پژوهش میتوان به طور گستردهای جهت آموزش به بیماران مبتلا به آسم در انجمن آسم و آلرژی ایران، کلینیکها و مراکز درمانی، استفاده بهینه کرد.
میترا ذوالفقاری، پویا فرخنژاد افشار، احمدعلی اسدی نوقابی، مهدی اجری خامسلو،
دوره ۱۸، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۹۱ )
چکیده
زمینه و هدف: کاهش کیفیت خواب از مشکلات شایع بیماران بستری در بخشهای مراقبت ویژه است. خواب مناسب و کافی برای سلامت و بهبودی ضروری است. هدف این مطالعه بررسی تأثیر راهکارهای تعدیل عوامل محیطی بر خواب بیماران بستری در واحد مراقبت کرونری بوده است.
روش بررسی: مطالعه حاضر از نوع مداخلهای نیمه تجربی و یک سوکور است. نمونه مورد مطالعه تعداد ۶۰ بیمار بستری در بخش مراقبت ویژه قلب بیمارستان شریعتی بودند که از طریق نمونهگیری در دسترس انتخاب و به دو گروه آزمون و شاهد تقسیم شدند. در گروه شاهد کیفیت خواب در ابتدای بستری و سه روز بعد از آن با استفاده از شاخص کیفیت خواب پیتسبورگ اندازهگیری شد و در گروه آزمون به همین روش کیفیت خواب بیماران همراه با انجام راهکارهای تعدیل عوامل محیطی شامل: تنظیم نور محیط و کاهش صدا در طی سه روز بستری سنجیده شد. جهت تجزیه و تحلیل دادهها از آمار توصیفی و استنباطی (مجذور کای و تیزوج و مستقل) در نرمافزار SPSS v,۱۸ استفاده شد.
یافتهها: یافتههای تحقیق حاضر کاهش معناداری را در کیفیت خواب گروه شاهد پس از بستری، نسبت به گروه آزمون نشان داد (۰۰۱/۰p<). اما تغییرات کیفیت خواب قبل و بعد از بستری در گروه آزمون از لحاظ آماری معنادار نبود (۰۸/۰=p).
نتیجهگیری: کیفیت خواب گروه شاهد پس از بستری کاهش معناداری را نشان داد، در حالی که در کیفیت خواب گروه آزمون تغییر معناداری مشاهده نشد. بنابراین استفاده از راهکارهای تعدیل عوامل محیطی میتواند کیفیت خواب بیماران را پس از بستری در واحد مراقبت کرونری بهبود دهد.
فاطمه بهشت آیین، میترا ذوالفقاری، احمدعلی اسدینوقابی، عباس مهران،
دوره ۱۹، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۲ )
چکیده
زمینه و هدف: پنومونی مربوط به ونتیلاتور شایعترین عفونت در بخش مراقبت ویژه است که با افزایش مرگ و میر، هزینه درمان و طولانی شدن مدت اقامت فرد در بیمارستان همراه است. پرستاران نقش عمدهای در پیشگیری از این عفونتها ایفا میکنند. مطالعه حاضر با هدف بررسی عملکرد پرستاران بخشهای ویژه در زمینه پیشگیری از پنومونی مربوط به ونتیلاتور صورت گرفته است .
روش بررسی: در این مطالعه توصیفی- تحلیلی ۱۱۰ پرستار شاغل در بیمارستان های منتخب دانشگاه علوم پزشکی تهران به روش در دسترس وارد مطالعه شدند. پرسشنامه شامل فرم مشخصات جمعیتشناختی و شغلی و چک لیست مشاهدهای عملکرد با (۳۲ گویه در ۶) حیطه مراقبتی براساس توصیههای مبتنی بر شواهد موجود در راهنماهای بالینی پیشگیری از پنومونی مربوط به ونتیلاتور بود. عملکرد هر پرستار سه مرتبه با استفاده از چک لیست مشاهده میشد. در نهایت عملکرد پرستاران در سه سطح نامطلوب (زیر ۵۰%)، نسبتاً مطلوب (۵۰ تا ۷۵%) و مطلوب (بالاتر از ۷۵%) طبقهبندی شد. برای تجزیه و تحلیل دادهها از جداول فراوانی- میانگین و انحراف معیار و همچنین آزمون همبستگی آزمون پیرسون استفاده شد .
یافتهها : نتیجه مطالعه نشان داد که میانگین امتیاز پرستاران در زمینه پیشگیری از پنومونی مربوط به ونتیلاتور ۷۹/۵ ± ۸۰/۴۶ میباشد و ۴/۶۶% پرستاران عملکرد نامطلوب و ۶/۳۳% عملکرد نسبتاً مطلوبی داشتند و هیچکدام از پرستاران عملکرد مطلوبی نداشتند. بالاترین میانگین امتیاز در حیطه احتیاط تماسی (۶۷/۹ ± ۷۲) و کمترین میانگین امتیاز در حیطه بهداشت دهان (۴۰/۱۷ ± ۷۸/۱۸) بود .
نتیجهگیری: با توجه به این که عملکرد اکثر پرستاران در زمینه پیشگیری از پنومونی مربوط به ونتیلاتور در سطح نامطلوب بود، توجه بیشتر همراه با طراحی تمهیدات لازم جهت آموزش پرستاران و ارایه امکانات کافی برای بهبود کیفیت مراقبتهای بالین در این زمینه ضروری است .
فاطمه سوخک، میترا ذوالفقاری، احمدعلی اسدی نوقابی، حمید حقانی،
دوره ۲۰، شماره ۳ - ( ۸-۱۳۹۳ )
چکیده
زمینه و هدف: استفاده از داروها به صورت روزانه پایه و اساس مدیریت بیماری در تمام بیماران همودیالیزی میباشد. عدم تبعیت از رژیم دارویی باعث افزایش میزان بروز عوارض و مشکلات در این بیماران میشود. این پژوهش با هدف بررسی تأثیر مداخله شناختی-رفتاری بر تبعیت از رژیم دارویی در بیماران همودیالیزی انجام یافته است .
روش بررسی: این کارآزمایی بالینی در بخش همودیالیز بیمارستان امام رضا (ع) لار و ولیعصر (عج) لامرد انجام یافته است (سال ۱۳۹۲). نمونههای پژوهش ۷۰ بیمار بودند که به طور تصادفی در دو گروه مداخله (۳۵ نفر) و شاهد (۳۵ نفر) قرار گرفتند. در گروه مداخله، مداخله شناختی-رفتاری شش مرحلهای (شناسایی مشکل بیمار، ایجاد اعتماد به نفس و تعهد، افزایش آگاهی از رفتار، طراحی و اجرای یک برنامه آموزشی، ارزشیابی برنامه طراحی شده، حفظ تغییر رفتار مطلوب) انجام یافت. میزان تبعیت بیماران از رژیم دارویی با استفاده از پرسشنامه پژوهشگرساخته به روش خودگزارشدهی، قبل و بعد از مداخله بررسی شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از آزمون آماری t مستقل در نرمافزار SPSS انجام یافت .
یافتهها : میانگین و انحراف معیار نمره تبعیت از رژیم دارویی بیماران قبل از مداخله در گروه مداخله ۵۶/۴ ± ۷۷/۲۰ و گروه شاهد ۶۵/۳ ± ۳۴/۲۲ بود و دو گروه تفاوت آماری معناداری نداشتند (۱۱/۰= p ). بعد از انجام مداخله، دو گروه از نظر میزان میانگین نمره تبعیت از رژیم دارویی تفاوت آماری معناداری نشان دادند (۰۰۱/۰ p< ) .
نتیجهگیری: یافتههای مطالعه مؤید آن است که مداخله شناختی-رفتاری به طور معناداری در بهبود تبعیت از رژیم دارویی مؤثر میباشد. با توجه به اثرات مثبت مداخله شناختی-رفتاری در بهبود تبعیت از رژیم دارویی و اهمیت این مسأله در امر مراقبت از بیماران تحت همودیالیز، پیشنهاد میشود پرستاران بالینی از این شیوه استفاده نمایند .
ایما دربندی، شهلا محمدزاده زرنکش، محمدرضا کردباقری، میترا ذوالفقاری،
دوره ۲۷، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۰ )
چکیده
زمینه و هدف: با توجه به اهمیت ارتباط در پرستاری، این مطالعه با هدف تعیین تأثیر حمایت آنلاین پس از ارایه محتوای الکترونیکی بر مهارتهای ارتباطی پرستاران با بیماران انجام گرفته است.
روش بررسی: در این مطالعه نیمه تجربی، با طراحی قبل و بعد تعداد ۱۰۰ نفر از پرستاران شاغل در بخشهای ارتوپدی بیمارستان شهید دکتر چمران، وابسته به دانشگاه علوم پزشکی شیراز در سال ۱۳۹۷ به صورت تصادفی در دو گروه ۵۰ نفری قرار گرفتند و محتوای الکترونیکی آموزش مهارتهای ارتباطی را دریافت کردند. در گروه مداخله علاوه بر دریافت محتوای آموزشی، حمایت آنلاین از طریق رسانه اجتماعی به مدت چهار هفته با حضور روانشناس انجام یافت، به طوری که با طرح سؤالات و مشکلات واقعی و یا سناریوهای شبیهسازی شده، به بحث و بررسی پیرامون رفتار مناسب در آن موقعیت میپرداختند. قبل و بعد از هشت هفته، مهارتهای ارتباطی در هر دو گروه توسط پرسشنامه Burton J.E بررسی و دادهها با آزمونهای آماری تیمستقل و آنالیز کوواریانس چندمتغیری با نمرات افتراقی مورد مقایسه قرار گرفت.
یافتهها: نتایج پژوهش نشان داد که قبل از انجام مداخله تفاوت معناداری بین دو گروه در نمره مهارتهای ارتباطی وجود نداشته و هشت هفته پس از دریافت محتوای الکترونیکی نمره شرکتکنندگان در هر دو گروه افزایش یافته است. این افزایش در گروه تحت حمایت آنلاین میزان بیشتری را نشان داد (۰۰۱/۰p<)، در واقع حمایت آنلاین سبب تفاوت (۶۳۷/۰) در نمره مهارتهای ارتباطی بین دو گروه شد.
نتیجهگیری: نتایج این پژوهش نشان داد که ارایه محتوای الکترونیکی به همراه حمایت آنلاین منجر به بهبود دانش مهارتهای ارتباطی نمونههای مورد مطالعه شده است. پیشنهاد میشود علاوه بر آموزش از طریق ارایه محتوای الکترونیکی، استفاده از رسانههای اجتماعی با توجه به مزایای آنها از جمله سهولت استفاده، در دسترس بودن و نسبتاً کم هزینه بودن، در برنامههای توانمندسازی تیم درمان از جمله ارتقای مهارتهای ارتباطی مورد استفاده قرار گیرد.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT۲۰۰۹۰۱۲۷۰۰۱۵۹۹N۲۷